English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7837 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
waiters U منتظر
waiter U منتظر
anticipant U منتظر
inexpectant U نا منتظر
waiting U منتظر
expectant of U منتظر
anticipator U منتظر
trray U منتظر
anticipatory U منتظر
wistful U منتظر
awaits U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
awaiting U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
await U منتظر بودن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
on deck U دونده منتظر نوبت
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
less than release unit U یکان منتظر حمل
i await you U منتظر شما هستم
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
abide U منتظر شدن وفا کردن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
abided U منتظر شدن وفا کردن
abides U منتظر شدن وفا کردن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
queueing U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queue U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
qsam U صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
inputted U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
holds U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
wait condition U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
You can rest assured. U خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
look sharp U زود باشید
hurry up U زود باشید
mind your eye U ملتفت باشید
depend upon it U خاطر جمع باشید
perhaps you have seen it U شاید انرادیده باشید
Please make yourself comfortable. U لطفا" راحت باشید
you might have come U باید امده باشید
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
be a man U مردانگی داشته باشید
keep your peck up U جرات داشته باشید
readies U حاضربه تیر حاضر باشید
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
leave me alone U کاری بمن نداشته باشید
Be of good courage . U قوت قلب داشته باشید
on guard U اماده برای دفاع باشید
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
readied U حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap U ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap U هیچ پروا نداشته باشید
perhaps you have seen it U ممکن است انرادیده باشید
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
look to your manner U موافب اطوار خود باشید
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Would you wait for me, please? U ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
mind your p's and qs U در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
be patient to all men U با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
stayed U ماندن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1This student is stupid ,close the book on him.
3biotargeted
1wait a while
1we miss you hope you are ok?
0دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com